«وَ أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِينَ بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ» من این را میدانم و به آن رسیدهام که برای هر امیدواری مقام رجا هست. همین که امیدوار به تو دل ببندد، به اجابت میرسد. در امیدواری اجابت هست و موضع اجابت در امیدواری به توست. «وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ» جایگاه دادرسی هر گرفتاری نیز نزد توست. تو هستی که به دادِ او میرسی. «و أَنَّ فِي اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ» و به راستی میدانم که در پناه آوردن به جود تو و در خوشنودی به قضاء تو: «عِوَضا مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِينَ». بخلکنندهها هم بخل میکنند و کاری نمیتوانند بکنند. من اگر به تو پناه ببرم، اگر تو را بخوانم، به جود و رضای تو و به قضای تو پناه ببرم، میدانم آن نقطهای که آنجا برای من تمام است اینجا است. من هرجای دیگری که بروم آنها بخل میورزند، نمیدهند، نمیتوانند و یا ندارند. تنها جایی که میشود امید بست و تنها جایی که میشود جود، رضا و خوشنودی را ترغیب کرد، این است که خودم را در معرض قضای تو قرار دهم. «وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِي أَيْدِي الْمُسْتَأْثِرِينَ» این گشایشی است از اینکه حاجت خود را در دست افرادی قرار دهم که خودخواه و دنیاطلباند. برای چه سراغ اینها بروم؟ چرا تو را با آنها عوض کنم؟ تو چه کم داری؟ اصلاً آنها چه دارند جز بخل؟ جز ناداری؟ جز فقر محض؟ که مردم همهشان همینطورند. تنها کسی که بینیاز است خداست: «وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ». همه مردم: «فُقَرَاء إِلَى اللَّهِ». همهشان فقیرهای خدا هستند. هیچ چیز ندارند. حتی آنهایی هم که به ظاهر دارند، چیزی ندارند. اما تو اینطور نیستی.
«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ» کسی که به سوی تو بیاید مسافت و مسیرش کوتاه است. تو از رگ گردن به من نزدیکتر هستی. راهی نیست. فقط کافی است من به تو رو کنم. چرا که تو رو کردهای. انسان وقتی به دیگران رو میکند، آنها رو نمیکنند و روی برمیگردانند. اما تو قبل از من رو کردهای به من.
«وَ أَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ» تو از خلقت نیز به حجاب نمیآیی، مگر اینکه خلق خودشان را به حجاب میکشند. من به وسیله اعمال خودم این کار را میکنم. اعمال خودم حجاب من است. خب: «حافظ! تو خود حجاب خودی، از میان برخیز»؛ برخیز، برو کنار. بگذار او را ببینی...
اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
منبع : - استاد مرتضی آقاتهرانی -